همه سعی خودمُ کردم
ولی بازم همون آدمم با همون گذشته که البته گذشته ی سیاهی نیست...
ولی همین گذشته امروز شده سوهان روحم
شدم آدمی که به گفته ی تو خیلی ها رُ دوس داشتم
آره بودن کسایی که میخواستمشون به عنوان یه کیس برای ازدواج
کسایی که هیچ ارتباط تعریف نشده و یا مخفیانه ای باهاشون نداشتم
با این اوضاع گویا باید یه جور دیگه بشم
ترجیح میدم به بی توجهی متهم بشم نه به چیزایی که تو بهم نسبت میدی ، وقتی از خوشی نمیدونی چی بگی ، نمیدونی چجوری بگی دوسم داری!
کلمات و جملاتی هست که مرتب تو ذهنم میچرخه و اذیتم میکنه
خیلی ها رُدوس داشتی...
منتظری یه روزی بهش برسی...
و چیزای دیگه